درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کتاب های احمدگلستانی و آدرس ahmadgolestani.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 61
بازدید دیروز : 29
بازدید هفته : 61
بازدید ماه : 118
بازدید کل : 3277
تعداد مطالب : 145
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

کتاب های احمدگلستانی
تالیفات
چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:, :: 17:1 ::  نويسنده : گلستانی       

 

زندگی نامه مولانا عبدالله موحدی دامت افاضاته

محمد عیسی رحیمی خواف

 

مولانا عبدالله موحدی برجسته ترین عالم شهرستان و مدرس ارشد حوزه علمیه احناف خواف در حال حاضر بعد از 77 سال تلاش بی وقفه هنوز همچنان به تدریس و ارشاد طلاب کوچک و بزرگ ادامه می دهد. علاوه بر حوزه علمیه احناف خواف مسجد پر رونق حضرت حمزه خواف پایگاه درس و تفسیر و ارشاد این بزرگوار است.

مولانا موحدی به کشورهایی چون مصر ، لبنان، سوریه ، ترکیه، افغانستان و عربستان سفر نموده و از مردان پرسابقه و سیاسی و تاثیر گذار در شهرستان خواف است. مولانا موحدی بسیار متواضع و متین است و با وقار زندگی می کند. در مجالس هرجا خالی باشد می نشینند و خیلی کم حرف می زنند ولی سخنور قهاری هستند و آنگاه که به سخن آغاز می کنند مستدل ، روشن و بی پروا و البته زیرکانه سخن می گویند و حرف دل خود را برزبان آورده و عقیده خود را با احترام به عقاید دیگران بیان می کنند. 

مولوی عبدالجلیل موحدی پسر مولانا موحدی که مدرس حوزه علمیه احناف نیز می باشد می گوید: مولانا موحدی در حدود 5 سال مدیر کاروان های حجاج و  25 سال روحانی کاروان بودند و بیش از 30 سفر به عربستان سعودی داشته اند. در اول انقلاب برای چند سالی مسئول کمیته امداد امام خمینی (ره) بودند.

مولانا موحدی مهمترین کتاب های قرائت قرآن را به چند روایت خوانده و اجازه و سند مسلسل دریافت نموده اند و استاد مسلم و بلامنازع قرائت در منطقه و شاید در خراسان و کشور در میان اهل سنت هستند و شاگردان زیادی چه مرد و چه زن دارند که از دستشان سند قرائت گرفته اند. اغلب قریب به اتفاق قاریان شهرستان خواف از شاگردان ایشانند. شاید هزار شاگرد مرد و زن داشته باشند که قرائت قرآن را به پایان برده و سند قرائت دریافت نموده اند.

در ادامه زندگی مولانا موحدی را از زبان خودشان ملاحظه فرمایید

 

                                                                             لطفا ادامه مطلب را کلیک کنید



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:, :: 16:21 ::  نويسنده : گلستانی       

مولانا عبدالرؤف جنگی زهی متولد 1324 هجری شمسی در روستای پسکوه از توابع شهرستان سورانِ سراوان دیده به جهان گشود .

تحصیلات ابتدائی را در مدرسه ابتدائی روستا و تا مقطع چهارم دبستان ادامه داد. در سن یازده سالگی شوق و عطش شدیدی برای یادگیری علوم دینی در خود احساس نمود و علیرغم مخالفت برخی از اقوام جهت تحصیل علوم دینی به مدرسه عین العلوم گشت ( به مدیریت شیخ الحدیث مولانا محمد یوسف حفظه الله ) عزیمت نمود و مدّت دو سال به تحصیلات ابتدائی پرداخت. پس از آن به مدرسه ی سرجو سراوان ( به مدیریت مرحوم مولانا شهداد رحمه الله ) عزیمت نمود و در آنجا یکسال به ادامه ی تحصیل مشغول گردید.

 

لطفا برای ادامه خلاصه زندگی نامه حضرت مولانا به ادامه مطلب مراجه فرمائید



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:, :: 10:32 ::  نويسنده : گلستانی       

 

 

 

مولانا احمد نارویی یکی از علماواساتید محبوب وبرجسته استان سیستان وبلوچستان وازاساتید به نام دارالعلوم زاهدان می باشد که ایشان از رجال مذهبی وسیاسی  آن استان می باشد 

                                                                             ادام الله ظله وایده بجنوده



سه شنبه 29 بهمن 1392برچسب:, :: 12:9 ::  نويسنده : گلستانی       

حضرت شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید (حفظه الله) مدیر دارالعلوم زاهدان و رئیس شورای هماهنگی مدارس علوم دینی اهل سنت استان سیستان و بلوچستان روز چهارشنبه مورخ 23/11/92 بنابر دعوت مدیر و اساتید حوزه علمیه اشاعةالتوحید زاهدان به این مدرسه دینی تشریف آوردند.

ایشان در هنگام ورود با استقبال گرم اساتید و طلاب مواجه شدند و پس از حضور در مسجد اشاعةالتوحید به ادای دو رکعت نماز تحیةالمسجد پرداختند.

مدیر دارالعلوم زاهدان سپس در جمع صمیمی اساتید و طلاب این حوزه علمیه سخنانی را ایراد فرمودند.

ایشان در ابتدا با تلاوت آیه «یؤت الحکمة من یشاء و من یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا» سخنان خود را آغاز نمودند و ابراز خوشحالی نمودند که در جمع اساتید و طلاب این حوزه علمیه حضور یافتند.

ایشان در ادامه فرمودند: خداوند نعمت بزرگی به ما عنایت فرموده که ما را جزء جویندگان علم دین قرار داده، چرا که بالاترین علم، علم نبوت است که می توان به علم قرآن و حدیث اشاره نمود.

خداوند به بسیاری  از مردم جایگاه داده و به هیچ کسی نعمتی بالاتر از علم نداده و هیچ نعمتی وسیع تر از نعمت صبر نیست. چرا که از صبر هزاران نعمت دیگر به فرد می رسد.

الله تعالی حضرت آدم علیه السلام را مسجود ملائکه قرار داد چرا که وقتی آدم علم را آموخت بعد از آن مورد احترام ملائکه قرار گرفته و این احترام پس از کسب علم بود و آن شرف و احترامی که انسان بعد از کسب علم و دانش پیدا می کند قبل از آن ندارد و این از احسانات بزرگ پروردگار است که من و شما نمی توانیم شکر آن را ادا کنیم.

اما ناشاکری و بی قدری به علم آن است که ما نسبت به علم بی تفاوت باشیم و محبت علم در دل ما نباشد و از این فرصتی که به ما داده شد استفاده نکنیم.

علم برای آن نیست که ما بیاموزیم و برویم فقط برای مردم پیش نمازی کنیم  و برای این نیست که ما علم را برای کسب درآمد بخوانیم و باید توجه داشته باشیم که علم را فقط برای الله بخوانیم و نیت های خودمان را خالص کنیم و از خداوند بخواهیم که در راه پیشرفت اسلام از ما کار بگیرد.

باید توجه داشته باشیم که نیت ما خالص برای الله باشد و اینکه ما به زبان بگوییم این کار را برای رضای الله انجام دادیم کافی نیست و باید ما در دل نیت مان را درست کنیم.

ایشان در پایان خطاب به طلاب فرمودند: توصیه من به شما این است که سنت های حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را پایبندی کنید و با جان و دل طابع سنت باشید.

امام جمعه اهل سنت زاهدان پس از دیدار با طلاب بازدیدی از کتابخانه حوزه علمیه اشاعةالتوحید زاهدان داشتند.

در ادامه می توانید تصاویر مربوط به حضور حضرت شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید (حفظه الله) را مشاهده نمایید.

 

                                        لطفا ادامه مطلب راکلیک کنید



ادامه مطلب ...


سه شنبه 29 بهمن 1392برچسب:, :: 11:0 ::  نويسنده : گلستانی       

 

                                                             

اهدای کتاب ، اهدای دانش و معرفت به همنوعان است .

در اقدامی بسیار زیبا و پسندیده فرزندان حضرت مولانا یارمحمد رخشانی مجموعه 310 جلد از کتابهای بسیار ارزشمند کتابخانه شخصی مولانا یارمحمد را به کتابخانه مرکزی دارالعلوم زاهدان اهدا نمودند.

این حرکت زیبا نه تنها از بعد فرهنگی حرکتی بسیار پسندیده و فرهنگی محسوب شده و موجب تحسین و تقدیر فرهنگ دوستان قرار می گیرد بلکه از بعد معنوی نیز صدقه جاریه ای برای مرحوم مولانا یارمحمد و وارثان فرهنگ دوست ایشان نیز می باشد.

سنت وقف عموما و اهدای کتاب خصوصا در جامعه ما متاسفانه ضعیف است . گرچه همه از فرهنگ و دانش و علم دم می زنیم اما عملا آن طور که باید و شاید به آن توجه نمی کنیم . از فرهنگ دوستان و افرادی که دارای آثار فرهنگی ارزشمندی هستند دعوت می نمائیم تا برای بهره مندی جامعه از مجموعه های آنها بخصوص نسخ

خطی و سنگی مجموعه کتابهای خود را به کتابخانه مرکزی دارالعلوم زاهدان بسپارند.



یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 8:39 ::  نويسنده : گلستانی       

 

نظر کردن به درویشان منافى بزرگى نیست                    سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش

 

خیل عظیم سپاهیان سلیمان در سرزمین مورچگان
در
قرآن کریم سوره اى به نام نمل (مورچه) آمده است. سبب نام گذارى آن، همان
ذکر داستان مورچه و سلیمان است که خداى تعالى ضمن چند آیه، داستان مزبور را
نقل فرموده است .خداوند در سوره نمل می فرماید: «و
حشر لسلیمان جنوده من الجن و الإنس و الطیر فهم یوزعون* حتى إذا أتوا على
واد النمل قالت نملة یا أیها النمل ادخلوا مساکنکم لا یحطمنکم سلیمان و
جنوده و هم لا یشعرون* فتبسم ضاحکا من قولها و قال رب أوزعنی أن أشکر نعمتک
التی أنعمت علی و على والدی و أن أعمل صالحا ترضاه و أدخلنی برحمتک فی
عبادک الصالحین
» (سوره نمل 17-19) ترجمه: لشکریان سلیمان از جن و
انس و پرندگان نزد او جمع شدند آن قدر زیاد بودند که باید توقف کنند تا به
هم ملحق شوند. تا به سرزمین مورچگان رسیدند، مورچه اى گفت: اى مورچگان! به
لانه هاى خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالى که نمى
فهمند!. (سلیمان) از سخن او تبسمى کرد و خندید و گفت: پروردگارا! شکر
نعمتهایى را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى به من الهام فرما و
توفیق مرحمت کن تا عمل صالحى که موجب رضاى تو گردد انجام دهم و مرا در زمره
بندگان صالحت داخل نما.

محتوای داستان طبق این آیات
سلیمان
با این لشکر عظیم حرکت کرد تا به سرزمین مورچگان رسیدند در آنجا مورچه اى
از مورچگان، همنوعان خود را مخاطب ساخت و گفت: اى مورچگان داخل لانه هاى
خود شوید تا سلیمان و لشکریانش شما را پایمال نکنند در حالى که متوجه
نیستند. از این جمله آخر روشن مى شود که عدالت سلیمان و حکومتش حتى بر
مورچگان روشن بوده که اگر آنها متوجه باشند حتى مورچه را پایمال نمى کنند، و
اگر پایمال کنند بر اثر عدم توجه آنها است. سلیمان با این لشکر عظیم حرکت
کرد" تا به سرزمین مورچگان رسیدند. در اینجا مورچه اى از مورچگان، همنوعان
خود را مخاطب ساخت و گفت:" اى مورچگان داخل لانه هاى خود شوید تا سلیمان و
لشکریانش شما را پایمال نکنند در حالى که نمى فهمند"! " سلیمان با شنیدن
این سخن تبسم کرد و خندید.در اینکه چه چیز سبب خنده سلیمان شد مفسران سخنان
گوناگونى دارند: ظاهر این است که نفس این قضیه مطلب عجیبى بود که مورچه اى
همنوعان خود را از لشکر عظیم سلیمان بر حذر دارد و آنها را به عدم توجه
نسبت دهد، این امر عجیب سبب خنده سلیمان شد.به هر حال در اینجا سلیمان رو
به درگاه خدا کرد و چند تقاضا نمود. نخست اینکه" عرضه داشت پروردگارا راه و
رسم شکر نعمتهایى را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى به من الهام
فرما تا بتوانم اینهمه نعمتهاى عظیم را در راهى که تو فرمان داده اى و مایه
خشنودى تو است به کار گیرم و از مسیر حق منحرف نگردم که اداى شکر اینهمه
نعمت جز به مدد و یارى تو ممکن نیست. دیگر اینکه" مرا موفق دار تا عمل
صالحى بجاى آورم که تو از آن خشنود مى شوى. اشاره به اینکه آنچه براى من
مهم است بقاى این لشکر و عسکر و حکومت و تشکیلات وسیع نیست، مهم این است که
عمل صالحى انجام دهم که مایه رضاى تو گردد، و از آنجا که" اعمل" فعل مضارع
است دلیل آن است که او تقاضاى استمرار این توفیق را داشت. و بالآخره سومین
تقاضایش این بود که عرضه داشت پروردگارا!" مرا به رحمتت در زمره بندگان
صالحت داخل گردان".

 

 

                                                    لطفاجهت نکات اصلی آیات به ادامه مطلب مراجعه کنید

 



ادامه مطلب ...


شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, :: 15:35 ::  نويسنده : گلستانی       

 

مولانا نعمت الله توحیدی یکی از علمای برجسته استان سیستان وبلوچستان واساتید بلند پایه ومفسر مشهور وبنام حوزه علمیه مسجدمکی بودند ...............

 

 

                                                                           لطفا ادامه مطلب راکلیک کنید

 



ادامه مطلب ...


جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, :: 16:15 ::  نويسنده : گلستانی       

 

هدهد یاهمان مرغ سلیمان یکی از مرغانی است که خداوند متعال قصه وداستان آن را در قرآن مجید در سوره نمل بیان کرده اند آنچه اززبان این مرغ در قرآن مجید نقل شده است این است که :

1 - حضرت سلیمان غیب نمی داند وغیب مختص خداوند متعال است

2 - در تبلیغ واشاعه فرهنگ اسلامی وقرآنی نباید کوتاهی کرد

3 - اگر کاری ویا امری مخالف دستور قران وحدیث پیامبر مشاهده کردیم باید ان را تذکر بدهیم ویا اینکه آن را به سمع ونظر کسی برسانیم تا با آن مبارزه کند

 

                                                                      لطفا ادامه مطلب را کلیک کنید



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:قرای مشهور جهان - عبدالباسط , :: 10:0 ::  نويسنده : گلستانی       

 

قاری عبدالباسط یکی از قرای مشهور جهان وبنامی است که فکرنکنم دردنیا کسی باشد که اسم ویا تلاوت او را نشنیده باشد

 

                                                                                 لطفا ادامه مطلب را کلیک کنید



ادامه مطلب ...


دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, :: 18:9 ::  نويسنده : گلستانی       

چگونه فرزند دلبندمان را تربیت کنیم

 

1. بدانيد كه اثر شير در كودك بسيار مهم است، بنابراين اگر خواستيد علاوه‌بر مادر، زن ديگري كودك را شير بدهد، زني نيكوكار و ديندار انتخاب كنيد.

2. بهتر است اوقات شيردادن را معين كنيد تا بهداشت و سلامت كودك به‌خطر نيفتد.

3. كودك را هميشه تميز و نظيف نگهداريد، در فصل گرما روزانه او را به حمام ببريد تا سالم‌تر باشد.

4. بعضي از زنان به‌خاطر اين‌كه كودك را ساكت كنند يا بخوابانند، معمولاً او را از موجودي وحشتناك مانند گرگ، گربه، جن،‌ پليس و غيره مي‌ترسانند؛ اين روش كاملاً غلط است و ضمن اينكه دروغ محسوب مي‌شود، اثرات منفي بر روح و روان كودك باقي مي‌گذارد و چنين كودكي بزدل، ترسو، و ضعيف‌القلب بار مي‌آيد.

5.  كودك را زياد آرايش نكنيد.

6.  اگر فرزند شما دختر است، تا زماني‌كه به سن ستر و حجاب نرسيده است، به او زيور‌آلات نپوشانيد؛ زيرا استفاده از زيورآلات در اين سن از يك طرف جان خود بچه را به‌خطر مي‌اندازد و از طرف ديگر او را از دوران كودكي دلبسته به زينت و آرايش مي‌گرداند، و حب دنيا را در دلش جاي مي‌دهد.

7. براي اينكه فرزند را از كودكي به سخاوت و بخشندگي عادت دهيد، به او چيزي بدهيد تا بين برادران و خواهرانش توزيع كند.

مسئله: بايد دانست اشيايي كه در ملكيت كودك هستند، با هبه‌كردن توسط كودك به هيچ‌كس تعلق نمي‌گيرند.

8. پرخوري را نزد كودك زشت جلوه بدهيد.

9. هميشه به خواسته كودك تن ندهيد، زيرا بر اثر آن بدخوي و بدرفتار بارمي‌آيد.

10. كودك را از جيغ زدن و فرياد كشيدن بازداريد، تا مبادا به اينگونه خصلت‌ها عادت كند.

11. كودك را از همراه شدن با كودكان بازي‌گوش، فضول، درس‌نخوان و تنبل بازداريد.

12. كودك را نسبت به خصلت‌هايي مانند: خشم و عصبانيت،‌ جدال، دروغگويي، دزدي، حسد، حرص، بي‌عفتي و بي‌بند و باري،‌ پرحرفي و پررويي، تمسخر و خنديدن بر ديگران و... متنفر كنيد.

13. اگر كودكتان مرتكب اشتباهي شد يا كودك ديگري را زد و ناراحت كرد،‌ به‌طرز نامناسبي او را تنبيه و مجازات نكنيد، بلكه او را نصيحت كنيد. از  وي حمايت بي‌جا هم نكنيد تا به ظلم و ستم عادت نكند.

14. كودك را به زودخوابيدن بعد از نماز عشا و زودبيدار شدن هنگام صبح عادت دهيد.

15. او را از هفت‌سالگي به خواندن نماز امر كنيد.

16. سعي كنيد قبل از هر چيز به وي خواندن قرآن را آموزش دهيد.

17. حتي‌الامكان براي وي معلمان و آموزگاران ديندار و باتقوا انتخاب نماييد.

18. در صورت غيبت از درس، هرگز نرمش نشان ندهيد.

19.گاهي اوقات براي وي داستان‌هاي خوبي، از نيكان تعريف كنيد.

20. او را به مطالعه كتاب‌هاي ديني و مفيد تشويق كنيد و از خواندن كتاب‌هاي مبتذل، بدآموز و بيهوده برحذر داريد.

21. بعد از برگشتن از مدرسه به كودك اجازه بدهيد تا جهت رفع خستگي و تجديد نشاط، به بازيها و سرگرمي‌هاي مناسبي بپردازد، تا بعد از آن بتواند بهتر و با علاقة بيشتر درس‌هايش را بخواند.

22. كودك را از تماشا كردن بازي‌هاي بيهوده و ضايع كردن اوقات بازداريد.

23. از كودكي بعضي از هنرهاي دستي را به كودك آموزش دهيد، و او را به بعضي از كارهاي مناسب مشغول كنيد تا در بزرگي هيچ شغل و كار جايزي را عيب و خلاف شخصيت نپندارد.

24. كودك را به نگهداري وسايل خودش مانند لباس و غيره موظف كنيد. همچنين به پهن كردن رختخواب و جمع كردن آن هنگام بيدار شدن، و كارهايي مانند آن عادت دهيد تا سست و تنبل بار نيايد.

25. به دختران توصيه كنيد كه در امور خانه‌داري و آشپزي و غيره دقت كنند، و از مادر و خواهران بزرگتر آموزش ببينند.

26. هرگاه فرزند كار خوبي انجام داد، او را تشويق كنيد و هر گاه كار بدي كرد، او را در تنهايي بفهمانيد و از انجام بد آن را بترسانيد، بگوييد: پسرجان! خداوند ناراضي مي‌شود،‌ مردم بدبين مي‌شوند،‌ فرزندان خوشبخت چنين نمي‌كنند. در صورت تكرار همان كار به طرز مناسبي وي را تنبيه كنيد.

27. مادر سعي كند كودك را تا حدي از پدر بترساند.

28. بعضي از فرزندان عادت دارند كه بعضي از بازي‌ها و كارها را مخفيانه انجام دهند؛ در چنين صورتي به وي بفهمانيد كه اگر اين كار خوب است، نياز به مخفي كردن نيست، و اگر بد و گناه است، پس آن را نبايد اصلاً انجام داد.

 29. به فرزند آموزش دهيد كه هنگام راه رفتن نه زياد تند راه برود، و نه بدون ضرورت به اين‌سو و آن‌سو نگاه كند.

30. كودك را به تواضع و فروتني عادت دهيد، و او را از هر نوع اظهار تكبر و غرور چه با زبان چه با عمل بازداريد. بعضي از كودكان، نزد ديگران فخرفروشي مي‌نمايند،‌ او را از اين گونه عادت‌ها برحذر داريد.

31- آداب خوردن، آداب مجلس و آداب لازم ديگر را براي كودكان بازگو نماييد، و ضمناً توجه داشته باشيد كه آيا عمل مي‌كند يا خير؛ در صورت كوتاهي به‌طرز مناسبي به او تذكر دهيد.

32- كودكان را از خوردن در بازارها منع كنيد و توصيه كنيد هر چه در بازار مي‌خرند، آن را به منزل آورده، بخورند.

33- بچه‌ها را عادت دهيد كه به‌جز از بزرگتران خانواده از كس ديگري چيزي طلب نكنند، و بدون اجازه والدين از دست كسي پولي يا چيزي نگيرند.

34- بچه‌ها را خيلي زياد نازپرورده بار نياوريد كه براي آينده‌شان مضر خواهد بود.

35- او را به مسواك زدن عادت دهيد.

36- هر چيز را از كودكي به وي آموزش دهيد. هرگز نگوييد كه بزرگ مي‌شود، خودش ياد مي‌گيرد.

37- بعضي از والدين، كودكان خوب و فرمانبردار را بيش از حد به خواندن و نوشتن وادار مي‌كنند و استراحت و تفريح آنها را در نظر نمي‌گيرند؛ بدانيد در چنين صورت‌هايي كودك به‌تدريج زده مي‌شود و اگر مرتباً بر او فشار وارد شود، از نظر ذهني و جسمي ضعيف مي‌شود و سرانجام سست و تنبل خواهد شد؛ بنابرين هميشه اعتدال و ميانه‌روي را در نظر بگيرد.

38- بدون ضرورت شديد، براي كودكتان از مدرسه مرخصي نگيريد.

39- در انتخاب مدرسه و معلم براي كودك جداً دقت كنيد چون اگر نخستين معلم او،‌ آدم ماهر و كاملي نباشد، استعداد كودك خراب مي‌شود.

40- هميشه مدنظر داشته باشيد كه كودك شما بايد روزي مستقل و خودكفا و داراي شخصيت گردد،‌ و عضو مفيد، سالم و موثري براي جامعه نمونه و اسلامي قرار بگيرد، لذا شما بايد احساس كنيد كه تربيت يك مسلمان متعهد و متقي و وظيفه‌شناس را عهده‌دار شده‌ايد.

منبع: تربیت و اصلاح فرزندان



یک شنبه 20 بهمن 1392برچسب:, :: 9:44 ::  نويسنده : گلستانی       

جهت خواندن بیشترمطلب به ادامه مطلب مراجعه شود



ادامه مطلب ...


شنبه 19 بهمن 1392برچسب:, :: 14:25 ::  نويسنده : گلستانی       

لطفا به ادامه مطلب مراجعه نمایید



ادامه مطلب ...


شنبه 19 بهمن 1392برچسب:, :: 9:35 ::  نويسنده : گلستانی       

امام جمعه‌ی چابهار و مدیر و مؤسس جامعه الحرمین الشریفین چابهار
مولانا عبدالرحمن ملازئی؛ فرزند ملا احمد در سال۱۳۲۴ش در روستای انزا، بخش سرباز شهرستان ایرانشهر متولد شد. وی از شش سالگی در خانه‌ی نزد پدر و مادر از قواعد حروف‌شناسی و هجاهای قرآن کریم درس را آغاز کرد؛ سپس در مسجد محل که به صورت مکتب دایر بود، دوره‌ی ابتدایی را گذراند و همراه با آن از هفت سالگی در دبستان روستای مجاور ثبت نام کرده و دوره مقدماتی را در خانه، نزد پدر و برادرشان مولانا محمدعمر به پایان رساند؛ و دو سال دوره‌ را در مدرسه‌ی عزیزیه‌ی روستای انزا و سال سوم سطح تا دوره‌ی خارج را در مظهر العلوم کراچی پاکستان گذراند و مدرکی تحت عنوان سند العالم دریافت کرد. فنون تجوید و قرائت را در محضر اساتیدی چون مولانا زکریا و قاری حبیب الله خوانده و پس از شرکت در یک آزمایش اختصاصی در محضر شیخ قراء العالم یعنی شیخ محمود خلیل الحصری و شیخ عبدالباسط عبدالصمد مصری مدرک تخصص در قرائت را دریافت کرد.
رشته‌های تخصصی علوم القرآن تفسیر و مناظره را به ترتیب نزد محدث بزرگوار سید محمد یوسف بنوری و مفسر نامور مولانا عبدالغنی جاجروی و علامه دوست محمد قریشی فرا گرفت و مدرک لازم را دریافت کرد.
 در سال ۱۳۴۴ش به وطن بازگشت و در حوزه‌ی علمیه‌ی عزیزیه‌ی انزا به تدریس تجوید قرائت و علوم دینی پرداخت.
مدتی بعد به نیابت عموی خود مولانا گل محمد امام جمعه اهل سنت ایرانشهر به خطابه و امامت جمعه آن شهر مشغول شد.
 درسال ۱۳۴۶ش بنا به دعوت و اصرار شدید مردم شهرستان چابهار برای امامت جمعه به این ناحیه مهاجرت و ساکن شد.
 در سال ۱۳۷۱ش در آزمون تعیین سطح علوم روحانیان اهل سنت در دانشکده‌ی الهیات تهران شرکت کرد و مدرک سطح ۳ که آن‌ زمان را از سوی وزارت فرهنگ و آموزش عالی و به موجب بخشنامه‌های متعدد معادل دکتری اعلام گردیده بود دریافت داشت.

منبع : اهل سنت پایگاه اطلاع رسانی اصلاح



شنبه 19 بهمن 1392برچسب:صیغه ، ازدواج موقت , :: 8:29 ::  نويسنده : گلستانی       

 

                                               فرق صیغه و ازدواج دائم

نکاح مسیار و فرق آن با ازدواج موقت

سوال شرعی: یکی از اساتید دانشگاه گفت: نزد اهل سنت هم متعه (صیغه) به نام نکاح مسیار وجود دارد، می خواستیم بدانیم آیا این درست است یا خیر ؟ ضمنا نکاح مسیار چیست؟

الجواب باسم ملهم الصواب

تعریف نکاح شرعی ودائمی وشرائط آن

 نکاح عقدی شرعی است که بر مبنای آن، زن ومرد می توانند رابطه ی زنا شویی برقرار نمایند با شرایط ذیل :  زوجین مشخص باشند ،ازدواج با رضایت هر دو طرف انجام بگیرد ،ایجاب و قبول در یک مجلس صورت بگیرد،  مانع شرعی جهت ازدواج وجود نداشته باشد مانند این که زن ومرد محرم یکدیگر قرار نگیرند اعم از این که محرم سببی باشد یا نسبی ، اختلاف دین نباشد مانند این که زوج کافر باشد وزن مسلمان ، جمع بین ذوات الارحام نباشد ، زن در نکاح یا عدت مرد دیگری نباشد، زن از مرد مشخصی دیگر حامله نباشد ، در یک وقت بیشتر از چهار زن در نکاح مرد نباشد ، نکاح موبد ودائمی باشد، وجود دو گواه شرعی با تمام شرایطی که در کتب فقه موجود است و…  المفصل فی احکام المراة والبیت المسلم فی الشریعة الاسلامیة : ۶/۱۱ ط بیروت،  الفتاوی الهندیه : کتاب النکاح : الباب الاول :۱/۳۴۶ ، ۳۴۳ ط بیروت وفی بدائع الصنائع : کتاب النکاح:۳/۴۶۷ ط دار الکتب العلمیة بیروت.

 ضمنا برای صحت نکاح دختر عاقل و بالغ اجازه‌ی ولی  لازم نیست . وفی احوال الشخصیة: الولی شرط لصحة نکاح الصغیر والصغیرة ومن یلحق بهما من الکبار غیر المکلفین ، ولیس الولی شرطا لصحة نکاح الحر والحرة العاقلین البالغین بل ینفذ نکاحهما بلا ولی.  الاحکام الشرعیة فی احوال الشخصیة : الباب الرابع فی الولایة علی النکاح : مادة (۳۴) ج۱ص ۱۱۹  وفی فتح القدیر: الولایة فی النکاح نوعان : ولایة ندب واستحباب وهو الولایة علی البالغة العاقلة بکرا کانت او ثیبا و ولایة اجبار وهو الولایة علی الصغیرة بکرا کانت او ثیبا.  فتح القدیر : ۳/۱۵۷ ط دار احیا التراث العربی  

                                                                                 به ادامه مطلب مراجعه شود



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 17:37 ::  نويسنده : گلستانی       

 

 

 

جهت توضیحات مطلب به ادامه مطلب مراجعه نمایید



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 16 بهمن 1392برچسب:, :: 11:32 ::  نويسنده : گلستانی       

زندگینامه ام المومنین حضرت عایشه ( رضی الله عنها )

حضرت عايشه صديقه رضی‌الله‌عنها مادر مؤمنان جهان

 

بالاترین افتخاری که برای حضرت عایشه می‌توان ذکر کرد این است که بنابر تصریح احادیث و روایات صحیح، حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها در هر دو جهان به شرف همسری سرور کائنات، محبوب رب‌ العالمین حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم نایل شده است.

ولد و پرورش

بعد از بعثت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در خانه‌ای مملو از صدق و صفا و ایمان، خانه‌ای که قبل از دیگران پرتوهای آفتاب نبوت بر آن تابید و نور توحید و یکتاپرستی در آن ظاهر شد، در سال چهارم بعثت دختری دیده به جهان گشود که نامش را "عایشه" گذاشتند.

آری! قبل از اینکه عایشه متولد بشود، پدر و مادرش در زمرۀ یاران و عاشقان خدا و  رسولش قرار گرفته بودند و همین امرسبب شد تا این طفل معصوم، آلوده شرک و بت‌پرستی نگردد، بلکه درهمان لحظه تولد، نور توحید در قلبش جای گیرد و در زیر آفتاب صداقت و ایمان رشد و نمو کند.

پدر حضرت عایشه رضی‌الله‌عنهما، حضرت ابوبکر صدیق می‌باشد. ابوبکر رضی‌الله‌عنه قبل از مسلمان شدنش به صفاتی از قبیل؛ شجاعت، امانت‌داری، خوش اخلاقی، صداقت و همزیستی مسالمت‌آمیز مشهور بود.

مردان قبایل مختلف نزد وی می‌آمدند و به خاطر علم فراوان، آگاهی دقیق و اخلاق پسندیده‌اش با او انس می‌گرفتند. وی بعد از اینکه مسلمان شد و حلاوت ایمان را چشید مردم را به طرف اسلام دعوت می‌داد که عده کثیری از بزرگان مکه در اثر دعوت ایشان به دین اسلام مشرف شدند.

مادر حضرت عایشه، ام رومان رضی‌الله‌عنهما از زنان محترم و با شرافت مکه بود. او نیز اسلام عزیز را با جان و دل قبول کرده و محبت خاصی با پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم داشت و برای نصرت مسلمانان تلاشهای زیادی نمود. به طوری که روزی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم برقبر ام رومان گذر کرد و بعد از دعای رحمت و مغفرت برای وی، فرمودند: خدایا بر تو پوشیده نیست که ام رومان در راه تو و نصرت پیامبرت چه سختی‌هایی را تحمل نمود.

دختری که از پدری همچون ابوبکر صدیق، کسی که سفر و حضر، شب و روز، صبح و شام او را به عنوان یاور و همراه رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌شناختند، ابوبکری که به شیخ صحابه، دوست و محبوب رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم، متخلّق به اخلاق پیامبر و جزو اولین افرادی که در اسلام داخل شدند، متصف است و مادری همچون "ام رومان" که نمونه بارزی از یک زن وفادار، شجاع و باتقواست، متولد شده باشد بی‌شک آینده‌ای بسیار درخشان و نورانی را درپیش خواهد داشت.  به ادامه مطلب مراجعه شود



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 16 بهمن 1392برچسب:, :: 9:15 ::  نويسنده : گلستانی       



سه شنبه 15 بهمن 1392برچسب:, :: 9:13 ::  نويسنده : گلستانی       



سه شنبه 15 بهمن 1392برچسب:, :: 9:8 ::  نويسنده : گلستانی       



دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, :: 8:38 ::  نويسنده : گلستانی       

مولانا گرگیج یکی از اساتید وعلمای برجسته استان گلستان است که ازهمان ابتدا وبعدازفارغ التحصیلی اش در آن استان مشغول به خدمت بوده اند



دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, :: 8:26 ::  نويسنده : گلستانی       



یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:, :: 11:28 ::  نويسنده : گلستانی       



یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:, :: 8:50 ::  نويسنده : گلستانی       



یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:, :: 8:49 ::  نويسنده : گلستانی       



شنبه 12 بهمن 1392برچسب:, :: 10:13 ::  نويسنده : گلستانی       

چراازصحابه می نویسم ؟!!

بسم الله الرحمن الرحیم

والسابقون الاولون من المهاجرین والانصار والذین اتبعوهم باحسان رضی الله عنهم ورضوا عنه واعدلهم جنات تجری تحتها الانهارخالدین فیها ابدا ذلک الفوز العظیم سوره توبه آیه 100

شاید کمترکسی درجامعه اسلامی و غیراسلامی یافت شود که تاکنون اسمی از صحابه و رشادتها ودلاوریهای آنان نشنیده باشد ویا اینکه در باره آنان رساله ، مقاله ویا کتابی را نخوانده باشد باوجود این همه ، کسانی یافت می شوند که درباره صحابه و عاقبت آنان اظهار نظر نموده ودرباره مشاجرات واختلافات آنان نظر می دهند ، برخی چنان گستاخانه برخورد می نمایند که عده ای از آنان رابهشتی و برخی را العیاذ بالله جهنمی خطاب می نمایند ، کسانی که عاقبت خود آنان از نظرعملی – بهشتی بودن ویا جهنمی بودن – مشخص نیست آنان در باره وقایع واختلافات صدر اسلام  چگونه به خود اجازه می دهند که درباره صحابه ویاران رسول الله صلی الله علیه وسلم که راوی احادیث و جامع قران مجید هستند اظهار نظر نمایند ، آیا آنان در آنجا حضور داشته اند ویا اینکه روایات واحادیثی پیرامون مذمت و جهنمی بودن آنان را از صحابه ،امامان و پیشوایان دینی ومذهبی خویش شنیده اند که چنین قضاوت می کنند ؟ اگر به دقت به این مطلب بنگریم در می یابیم که این نظر نه تنها نظر ناپسند ونا مطلوبی است بلکه نظریه برخی از کسانی است که در صدر اسلام مخالف پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم  و قرآن مجید بودند که با نقشه های شوم وننگین شان دست به ترور و کشتن صحابه بزرگوار و خلفاء آن حضرت صلی الله علیه وسلم زدند بنابراین تصمیم گرفتم تا مطالبی هرچند کوتاه ومختصرپیرامون صحابه و عقیده صحیح ودرست در باره آنان را بنویسم باشد تا او تعالی اسباب رضایت و خوشنودی خویش را شامل حال مان بگرداند ، خداوند متعال در آیه فوق امت اسلامی و پیروان آن حضرت صلی الله علیه وسلم را به سه گروه ودسته مشخص می نماید ، مانیز باید بادیده تأمل بنگریم و بیندیشیم که ما از کدام گروه می توانیم قرار بگیریم آیا ازدسته وگروه اول – مهاجرین – هستیم یا از دسته وگروه دوم – انصار – و یا از دسته وگروه سوم – تابعین وپیروان مهاجرین وانصار – خواهیم بود ، بدون شک از دو گروه اول ودوم نمی توانیم باشیم زیرا که مهاجرین وانصار کسانی بودند که در رکاب رسول اکرم صلی الله علیه بودند ودر زمان آن حضرت صلی الله علی وسلم به او ایمان آوردند و از کیان ودین مبین اسلام دفاع نمودند بناچار باید بکوشیم تا از گروه سوم باشیم وازدسته کسانی باشیم که خداوند متعال آنان را از دعاگویان و پیروان صحابه و مهاجرین وانصار معرفی می نماید آنجایی که خداوند متعال  می فرماید :

والذین اتبعوهم باحسان  کسانی هستند که از مهاجرین وانصاربه نیکی و احسان اتباع وپیروی می کنند و یا اینکه درجایی دیگر می فرماید : والذین جاءوا من بعدهم یقولون ربّنا اغفرلنا ولإخواننا الذین سبقونا بالایمان ولا تجعل فی قلوبنا غلا للذین امنوا ربنا انک رءوف رحیم سوره حشر آیه 10و آنان که پس از مهاجرین وانصار آمدند  (یعنی تابعین وسایر مؤمنین تا روز قیامت ) دایم به درگاه خدا عرض می کنند : پروردگارا برما و برادران دینی ما ن که در ایمان پیش از ما شتافتند ببخش و در دل ما هیچ کینه وحسد مؤمنان قرار مده ، پروردگارا تویی ،که بسیار رءوف و مهربانی ترجمه الهی قمشه ای

اینان کسانی هستند که خداوند متعال ازاین سه دسته وگروه اظهار رضایت و خوشنودی خودرا اعلام نموده و آنان را در نعمت های فراوان بهشتی و نعمت های ابدی غریق نعمت می سازد ولی اگر ما از این دسته ها وگروها خارج گردیم و شامل گروه چهارم و مخالف با صحابه وتابعین باشیم فکر می کنیم خداوند متعال با ما چگونه رفتار می نماید ؟!! آیا مارا می بخشد و در بهشت جای می دهد یا اینکه با ما برخوردی دیگر می نماید ؟ چگونه انسان به خود اجازه می دهد تا انصاف و عدالت را درباره مؤمنین اولین ومهاجرین وانصار از دست بدهد و آنان را العیاذ بالله افرادی گمراه و کافر وجهنمی بخواند و خود را اهل بهشت و اهل انصاف بداند .

برخی شاید دراین موضوع وآیه مورد نظر برداشت های متفاوتی داشته باشند و برای مهاجرین وانصار و والذین اتبعوهم باحسان تعابیری دیگر انتخاب کنند تا بتوانند عقیده و اندیشه خویش را به اثبات رسانند ، راستی منظور از مهاجرین وانصاری که به بهشت می روند چه کسانی هستند ؟ آیا همۀ صحابه از مهاجرین وانصار بدون هیچ گونه استثنایی واردبهشت می شوند یا اینکه برخی از آنان وافراد اندک ومعدودی وارد بهشت می شوند ؟! این سؤال مطلب بسیار مهمی است که برخی از مفسرین ومحدثین پیرامون آن مطالب بسیاری را نوشته اند و در آنجا به اثبات رسانده اند که منظور از آیه چه کسانی هستند ، ابتدا به نقل اقوال مفسرین ونظریه آنان می پردازیم وسپس به نقدوبررسی آن پرداخته می شود انشاء الله تعالی

1 – علامه قمی در تفسیرش چنین می نویسد : وهم النقباء ابوذر والمقداد وسلمان وعمار ومن امن وصدق وثبت علی ولایة امیرالمؤمنین ج 1صفحه 303 منظور از آن افرادمنتخب وبرگزیده همچون حضرت ابوذر ، مقداد ، سلمان ،عمار وکسانی که به ولایت حضرت علی ایمان آورده وبه آن پایبند باشند ، می باشد

2 – علامه فیض کاشانی در تفسیر صافی چنین می نویسد : القمی هم النقباء ابوذر و المقدادوسلمان وعمار ومن امن وصدق وثبت علی ولایة امیر المؤمنین و فی نهج البلاغة لایقع اسم الهجرة علی احد الا بمعرفة الحجة فی الارض فمن عرفها واقربها فهومهاجروالذین اتبعوهم باحسان بالایمان والطاعة الی یوم القیامة ، فی الکافی والعیاشی عن الصادق علیه السلام فی حدیث بدأ بالمهاجرین الاولین علی درجة سبقهم ثمّ ثنّی بالانصار ثم ثلّث بالتابعین باحسان فوضع کلّ قوم علی قدردرجاتهم ومنازلهم عنده رضی الله عنهم بقبول طاعتهم وارتضاء اعمالهم ورضوا عنه بمانالوا من نعمة الدینیّة والدنیویّة واعدّ لهمجنات تجری تحتها الانهار ج2 صفحه 370 اینان انسانهای برکزیده ومنتخبی هم چون ابوذر ومقداد وسلمان و عمار وکسانی که به ولایت حضرت علی رضی الله عنه ایمان آورده و به آن پایبند باشد ، می باشد و در نهج البلاغه چنین آمده است : هرکسی که به شناخت ومعرفت حجة و حضرت بقیة الله ایمان آورده واعتراف نماید به آن مهاجر می گویند و منظور از والذین اتبعوهم باحسان کسانی هستند که در ایمان و اطاعت وفرمانبرداری از آنان تاروز قیامت پیروی کنند ، می باشد و کافی و عیاشی از امام صادق چنین نقل می کنند : درحدیثی که مقام ومنزلت مهاجرین وانصار در آن بیان شده ابتدا مقام مهاجرین وسپس انصار وپس از آن مقام تابعین را بیان می فرماید زیرا که او تعالی از آنها راضی شده وطاعات وعبادات آنها را پذیرفته است و آنان نیز از اوتعالی راضی شده ، زیرا که خداوند متعال آنان را غریق رحمت و نعمت های بیکران خود قرار داده است وآنان را در بهشت ابدی جای می دهد

3 - علامه ابن جوزی در کتاب زاد المسیرفی علم التفسیر ج2صفحه 291چنین می نویسد: قوله تعالی والسابقون الاولون فیهم ستة اقوال : احدها انهم الذین صلوا الی القبلتین مع رسول الله قاله ابوموسی الاشعری وسعید ابن المسیب و ابن سیرین وقتاده والثانی : انهم الذین بایعوا رسول الله صلی الله علیه وسلم بیعة الرضوان وهی الحدیبیه قاله الشعبی والثالث :انهم اهل بدر قاله عطاء ابن ابی ارباح والرابع : انهم جمیع اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم حصل لهم السبق بصحبته قال محمدابن کعب القرظی : ان الله قدغفر لجمیع اصحاب النبی صلی الله علیه وسلم و اوجب لهم الجنة محسنهم ومسيهم فی قوله تعالی والسابقون الاولون والخامس : انهم السابقون بالموت و الشهادة سبقوا الی ثواب الله تعالی ذکره الماوردی والسادس : انهم الذین اسلموا قبل الهجرة ذکره القاضی ابویعلی

درباره مصداق السابقون الاولون شش قول ونظریه است :

1–کسانی که به سوی دو قبله نماز خوانده اند می باشد ، این نظر ابوموسی اشعری ، سعید ابن مسیب ، ابن سیرین وقتاده است  است  .

2 – کسانی که در بیعت رضوان در صلح حدیبیه شرکت کردند ، این نظر شعبی است

3 – اهل بدر هستند ، این نظر عطاء ابن ابی رباح است.

4 – همه اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم هستند که سابقین در صحبت وهم نشینی با آن حضرت صلی الله علیه وسلم هستند ، خداوند متعال از همه صحابه گذشت نموده وهمه را در بهشت جای می دهد .

5 –کسانی که سابقون در موت وملاقات الله جل جلاله و شهادت هستند ، این نظر ماوردی است .

6 – کسانی که قبل از هجرت ایمان آورده اند ، این نظر قاضی ابویعلی است

اگربه دقت به نظریات مفسرین بنگریم می بینیم درباره مصداق مهاجرین وانصار باهم اختلاف دارند ، آیا راه حلی برای از بین بردن این اختلافات است ، آیا می شود نظریه درست وصحیح را ازبین همه این اقوال به طور عدالت و انصاف انتخاب کرد ، راستی چگونه میتوان نظریه درست را انتخاب کرد ؟!!! تنها راه حل ازبین بردن اختلافات مراجعه به قرآن مجید و اقوال صحابه و احادیث گهربار آن حضرت صلی الله علیه وسلم است ، ابتداء به آیاتی که در آنها خداوند متعال اوصاف مهاجرین وانصار را بیان می کند می پردازیم :

1 -  در سوره توبه آیه 117 چنین می فرماید : لقد تاب الله علی النبیّ و المهاجرین و الانصار الذین اتبعوه فی ساعة العسرة من بعد ما کاد یزیغ قلوب فریق منهم ثم تاب علیهم انه بهم رءوف رحیم (پس از آن رضا و خوشنودی خود را از توبه مهاجرین وانصار وپذیرفتن آن به سبب پیرویشان از پیغمبر اکرم درجنگ تبوک بیان کرده وبرای این که سبب توبه ایشان پیغمبرصلی الله علیه وسلم که معصوم واز هر گناه منزه وپاک بوده آن حضرت را نام برده می فرماید ) هر آینه خدا قبول کرد وپذیرفت توبه پیغمبر ومهاجرین وانصار راکه هنگام سختی ( در جنگ تبوک )  از آن حضرت پیروی نمودند ، پس از آن که ( براثر گرمی بسیار وکمی آب وتوشه راه ) نزدیک بود دلهای گروهی بلغزد ( دردل گذراندند که بازگردند ، وگناهشان همین بود ) پس ( از این اندیشه پشیمان شدند ) خدا توبه آنان را پذیرفت محققا خدا به ایشان بسیار مهربان بخشنده است ( پاداش کردارشان را خواهد داد ) ترجمه فیض الاسلام سید علی نقی شیعی

آنچه از این آیه فهمیده می شود این است که :

1 – اصطلاح مهاجرین و انصار قبل از جنگ تبوک بر صحابه اطلاق می شد .

2 – کسانی که در جنگ تبوک شرکت کرده اند ، مهاجرین وانصاراند.

3 – خداوند متعال از مهاجرین وانصار خصوصا کسانی که درجنگ تبوک شرکت کرده اند راضی بوده وهمه آنان را بخشیده و پاداش نیک می دهد .

4 – خداوند متعال به کسانی که در جنگ تبوک شرکت کرده اند بسیار رءوف و مهربان است .

5 – مهاجرین وانصارو تابعین آنان برای همیشه داخل بهشت وخالد و جاویدانه در آن هستند 

اینک این سؤال مطرح می شود که منظوراز مهاجرین وانصار  وتعداد شرکت کنندگان جنگ تبوک چند نفر بوده است ؟!! آیا تعداد اندک وکمی بودند یا اینکه تعدادآنان زیاد بوده و کسانی که مهاجرین وانصار را برچند نفر اطلاق می دهند ، در تفسیر این آیه چه می گویند؟ آیا مصداق مهاجرین وانصار را در این آیه نیز به افراد معدودی همچون ابوذر ، مقداد ، عماروسلمان اطلاق می کنند ؟ چگونه امکان دارد منظور از آیه والسابقون الاولون من المهاجرین والانصار این چند نفر را بیان نمایند و در آیه جنگ تبوک منظور از مهاجرین وانصار را بیشتر اطلاق نمایند ؟

علامه مکارم شیرازی در تفسیر نمونه درذیل تفسیر این آیه چنین می نویسد :

چیزی نگذشت که سی هزار نفر برای پیکار با رومیان آماده شدند که از میان آنها ده هزار سوار و بیست هزار پیاده بود تفسیرنمونه جلد 8 صفحه 176 کذا فی الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل جلد6 صفحه 252

آنچه از این عبارت معلوم ومشخص می شود این است که لفظ مهاجرین وانصار بربیش از شش نفربلکه بر سی هزار نفر اطلاق می شود ، چگونه امکان دارد که در آیه قبلی این لفظ برچند نفرمشخص دلالت کند ودر این آیه برسی هزارنفر دلالت کند ؟ ! سؤالی که دراینجا مطرح می شود این است که آیا آن سی هزار نفر مشمول مصداق این آیه می شوند یا خیر ؟ آیا آنها با نص صریح این آیه مورد عفو وبخشش رب العالمین قرار می گیرند ؟! یا خیر ؟!! آیا آنان مورد رأفت ومهربانی الله جل جلاله قرار می گیرند ؟ یاخیر ؟! اگر آنها مورد رحم وشفقت او تعالی قرار گرفته اند پس چگونه امکان دارد که الله جل جلاله آنها را العیاذ بالله به جهنم ببرد ؟ آیا خداوند متعال از عاقبت کار وسرانجام کار آنان خبر نداشت که از آنها اعلان رضایت نمود و آنان را مورد رضوان و مشتمل بهشت جاویدان قرار داد ؟ ! وچگونه درباره آنان اعدلهم جنات تجری تحتها الانهار خالدین فیها ابدا ذلک الفوز العظیم فرموده اند آیا حرف وسخن الله جل جلاله را بپذیریم ؟ یا اینکه آیه را بدون هیچگونه مصداق وتعبیری بگذاریم و صحابه را از مصداق آیه بیرون نماییم ؟!! آیا آیه وحدیث صحیح ودرستی یافته می شود که در آن مهاجرین وانصار را العیاذ بالله به صراحت ووضاحت کامل اهل جهنم معرفی نماید ؟!!!

2 – در آیه 74 سوره انفال چنین می فرماید : والذین امنوا وهاجروا وجاهدوا فی سبیل الله والذین آووا ونصروا اولئک هم المؤمنون حقا لهم مغفرة ورزق کریم

وکسانی که ایمان آوردند وهجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند و آنان که مهاجران را پناه دادند ویاری کردند اینان اند که مؤمنان واقعی اند برای آنان آمرزش و رزق نیکو وفراوانی است ترجمه انصاریان

علامة ملاحسن فیض کاشانی صاحب تفسیر صافی در تفسیر این آیه چنین می نویسد :

لانهم حققوا ایمانهم بالهجرة والنصرة والانسلاخ من الاهل والمال والنفس لاجل الدین

زیرا که آنان باهجرت ونصرت دین اسلام واز خودگذشتگی وفدانمودن جان ومال خویش درراه اسلام وحق ، ایمانشان را به تثبیت وتحقق بخشیدند

آنچه از این آیه فهمیده می شود این است که :

1 – اصطلاح مهاجرین برکسانی اطلاق می شود که از مکه به مدینه هجرت کردند .

2 – اصطلاح انصار به کسانی اطلاق می شود که در شهر مدینه از مهاجرین پذیرایی کرده وآنان را نصرت نمودند وبه آنان جایگاه دادند .

3 – مهاجرین وانصار جزو مؤمنین واقعی بوده وبا صدق و صمیمیت قلبی ایمان آورده  ودر ایمان آنان هیچکونه شک وتردیدی نیست .

4 – مهاجرین وانصار از مغفورین درگاه باریتعالی هستند ومورد عفو وبخشش و آمرزش اوتعالی قرار گرفته وبرای همیشه شامل مغفرت الهی قرار گرفته اند .

5 – مهاجرین وانصار مشتمل رزق الهی و ابدی اوتعالی هستند وآنان رزق کریم الهی را از آن خود ساخته اند و آن رزق در بهشت جاویدان به آنان عطا می شود .

6 – مهاجرین وانصار از اهل بهشت بوده ومشتمل رزق کریم می باشند .

اینک این مطلب در این بحث مهم وضروری است که منظور از رزق کریم چیست ؟ آیا رزق وروزی دنیوی است یا اخروی ؟! محدثین ومفسرین بزرگوار رزق کریم را چگونه تعبیر نموده اند ؟ آیا آیه ای یافت می شود که در آن مصداق رزق کریم را معرفی نماید ؟!

اگر به دقت به آیات دیگر و نظریات مفسرین بنگریم در می یابیم که منظور از آن رزق اخروی وبهشتی است واین عبارت وآیه خود دلیلی محکم وضروری است که صحابه آن حضرت صلی الله علیه وسلم خصوصا مهاجرین وانصار اهل بهشت هستند ، نظریات مفسرین عبارتند از :

1 – صاحب کتاب اطیب البیان فی تفسیر القران در ذیل تفسیر این آیه چنین می نویسد :

ورزق کریم که نعم بهشتی باشد که بدون زحمت وآلودگی ببلیات با کمال عزت واحترام خداوند برآنها ارزانی داشته در آخرت جلد 6صفحه 167

2 – علامه محمد بن حسن طوسی در تفسیر التبیان فی تفسیر القران می نویسد :

الرزق الکریم هنا طعام الجنة      منظور از رزق کریم در آیه طعام جنت وبهشت است

3 –صاحب کتاب تفسیر روح البیان می نویسد :رزق کریم  ای واسع کثیر یطعمهم الله تعالی فی الجنة منظور از رزق کریم رزق وروزی زیادی است که خداوند به آنان دربهشت می دهد .

آیات کلام الله مجید

1 - خداوند متعال در سوره ال عمران آیه 195 چنین می فرماید : فاستجاب لهم ربهم انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض فالذین هاجروا واخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی وقاتلوا وقتلوا لاکفرن عنهم سیاتهم ولادخلنهم جنات تجری من تحتها الانهار ثوابا من عندالله والله عنده حسن الثواب

پروردگارشان دعایشان را اجابت فرمود که من کار هیچ کارگزاری را ازشما – چه زن چه مرد – همه از یکدیگرید – ناچیز نمی سازم پس گناه کسانی را که مهاجرت کرده اند واز خانه هایشان رانده شده اند و در راه من آزار دیده اند وجنگیده اند وکشته شده اند می زدایم وآنان را در بهشتهایی که در آن نهرها جاری است داخل می کنم این پاداشی است ازجانب خدا وپاداش نیکو نزد خداست ترجمه آیتی

آنچه از این آیه ثابت می شود عبارت است از :

1 – دعای مهاجرین مورد اجابت وپذیرش خداوند متعال است .

2 – اعمال مهاجرین مورد پذیرش خداوند متعال می باشد و خداوند متعال به آنان پاداش می دهد .

3 – خداوند متعال از گناهان مهاجرین صرف نظر کرده وگناه ولغزش آنان را بخشیده است 4 –مهاجرین در بهشت هستند وخداوند متعال آنان را جایگاه خوبی دربهشت که دارای نهر و نعمات است جی می دهد .

2 – درآیه 20 سوره توبه چنین می فرماید : الذین امنوا وهاجروا وجاهدوا فی سبیل الله باموالهم وانفسهم  اعظم درجة عند الله و اولئک هم الفائزون    آنان که ایمان آوردند واز وطن هجرت گزیدند ودر راه خدا با مال وجانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندی است وآنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند ترجمه الهی قمشه ای

3 – در آیه 58 سوره حج چنین می فرماید : والذین هاجروا فی سبیل الله ثم قتلوا او ماتوا لیرزقنهم الله رزقا حسنا وان الله لهو خیر الرازقین     وآنان که در راه خدا از وطن خود هجرت گزیده و کشته شدند یا مرگشان فرا رسیدالبته خدا رزق و روزی نیکویی ( در بهشت ابد ) نصیبشان می گرداند همانا خداوند بهترین رزق وروزی بخشنده است الهی قمشه ای

 

اصطلاح مهاجرین وانصار در تعابیر نهج البلاغه نیزبه همین معنی ومفهوم وارد شده است آنجایی که می فرماید : من کتاب له (ع ) الی معاویة : انه بایعنی القوم الذین بایعوا ابابکر وعمر وعثمان علی مابایعوا علیه فلم یکن للشاهد ان یختار و لا للغائب ان یرد وانما الشوری للمهاجرین والانصارفان اجتمعوا علی رجل و سموه اماما کان ذلک لله رضی فان خرج عن امرهم خارج بطعن اوبدعة ردوه الی ماخرج منه فان ابی قاتلوه علی اتباعه غیر سبیل المؤمنین و ولاه الله ماتولی    این مردمی که با ابوبکر وعمر وعثمان بیعت کرده بودند به همان شیوه با من بیعت کردند پس آن را که حاضراست نرسد که دیگری را اختیار کند و آن را که غایب بوده است نرسد که آنچه حاضران پذیرفته اند نپذیرد شوری از آن مهاجران وانصار است واگر آنان برمردی همراه شدند و آن را امام خواندند کارشان برای خوشنودی خدا بوده است واگر کسی از فرمان شوری بیرون آمد و بر آن عیب گرفت یابدعتی نهاد باید اورا به جمعی که از آن بیرون شده است باز آورند اگر سربرتافت با او پیکار کنند زیرا راهی را برگزیده که خلاف راه مؤمنان است وخدا نیز در گردن اوکند گناه آنچه که خود متولی آن شده است

آنچه از این عبارت ثابت می شود این است که :

1 – بیعت من – حضرت علی – همانند بیعت با خلفای قبل از من است وکسانی با من بیعت کرده اند که بیعت آنان پذیرفته شده ومورد رضایت الله جل جلاله است لذا همانگونه که بیعت با خلفای قبل از من مورد پذیرش حق سبحانه وتعالی بوده بیعت بامن نیز چنین است .

2 – بیعت وشوری حق مسلم مهاجرین وانصار است وکسی را که مهاجرین وانصار تایید کنند وآن را امام بخوانند آن مورد تایید خداوند متعال است لذا بیعت خلفای گذشته و من –حضرت علی – مورد رضایت خداوند بوده وبرتافتن از آن گناه است وهر کسی آن را قبول نکند مرتکب گناه شده است وریختن خون او مباح است .

3 – مشخص است که کسانی که با خلفای گذشته وحضرت علی بیعت کردند تعداد آنان بیش از افراد معدود واندکی بود که دیگران درتفسیر آیه فوق گفته بودند لذا مصداق مهاجرین وانصار همان است که قبلا بیان کردیم

4 – مهاجرین وانصار هرگز برگناه ونافرمانی خداوند متعال اجتماع واجماع نمی کنند و اجماع آنان برثواب بوده ومعتبر است .

 

بنابراین می توان گفت :

1 – همه مهاجرین و انصار شامل الطاف الهی بوده و همه وارد بهشت می شوند .

2 –منظور از والسابقون الاولون من المهاجرین والانصار همه مهاجرین وانصار هستند نه عده خاصی و افراد اندک و معدودی زیرا که :

اولا : آن نظریه مخالف آیات فوق و گذشته است چگونه امکان دارد منظور از مهاجرین وانصار حضرت سلمان ومقداد وعمار وابوذر باشد در حالی که الفاظ المهاجرین و الانصار جزو اوزان جمع کثرت هستند و آن بر بیش از ده نفر دلالت می کند و لیست این افراد کمتر از ده نفر است ومخالف ادبیات عرب است . !

ثانیا : آن افراد چگونه امکان دارد که هم جزو مهاجرین باشند وهم جزو انصار ؟!

ثالثا : کدامیک از آنان جزو مهاجر وکدامیک جزو انصار می باشند ؟ وچگونه هجرت آنان ونصرتشان ثابت می گردد درحالی که همه آنان جزو مهاجرین به شمار می روند و در این صورت مصداق انصار چه کسانی خواهند بود ؟ ! آیا آنان هم مهاجراند وهم انصار ؟ ! کلا حاشا وابدا !!

 

 

                                                    تهیه و تنظیم : احمد گلستانی



شنبه 12 بهمن 1392برچسب:, :: 10:8 ::  نويسنده : گلستانی       

آیا با زندگی نامه حضرت خالد رضی الله عنه آشنا هستیم ؟ ؟ !

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سیدنا خالد رضی الله عنه یکی از اصحاب جلیل القدر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و از فرماندهان و فاتحان بزرگ تاریخ صدر اسلام است ، مؤمنان ومسلمانان ، همه صحابه از جمله حضرت خالد رضی الله عنه را از صمیم قلب دوست دارند و به آنان عشق می ورزند زیرا محبت با صحابه مولّد ایمان ،حماسه آفرین و زندگی ساز است ، در میان صحابه داستان زندگی حضرت خالد رضی الله عنه اعم از زمان جاهلیت و اسلام ویژگیهای بخصوص و آموزنده ای دارد ، جاودانگی شخصیت حضرت خالد رضی الله عنه در تاریخ فقط در رشادتها و مهارتها و تاکتیک های خارق العاده ایشان در میادین نبرد خلاصه نمی شود ، بلکه این پرتو روشنگر عقیدۀ اسلامی و دین و انسان ساز و نگاه معجزه آفرین پیامبر بود که حضرت خالد را جاودانه ساخت و اگر اسلام و ایمان راستین خالد نمی بود او نیز مانند خیلی از پهلوانان و نامداران عرب و عجم در صفحات تاریخ محو می شد و هیچ نام ونشانی از وی باقی نمی ماند ، در این نوشتار به ذکر خلاصه ای از فرازهای زندگی حضرت خالد می پردازیم ، از خالد سخن خواهیم گفت ، از تولدش در منزل اشراف بنی مخزوم ، از کودکیش در اوج نشاط ، از قبل از اسلام وی آن هنگامی که در ردیف سرسخت ترین دشمنان پیامبر و دین نوپای اسلام قرار گرفت و از زندگی پر افتخارش بعد از اینکه در مقابل اسلام و پیامبر خاضعانه سر تسلیم فرود آورد                                                 

نام ونسب وی : ابو سلیمان خالد بن ولید بن مغیره بن عبد الله بن عمر بن مخزوم بن یقظه بن مرّه است

سلسه نسبش در مره به نسب پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم متصل می شود ، قبیله بنی مخزوم یکی از ده قبیله قریش و از اشراف و جایگاه خاصی برخوردار بود و مسئولیت دو امر مهم جمع آوری تجهیزات جنگی و فرماندهی سواره نظام در جنگها را عهده دار بود .

خانواده وی : پدرش ولید بن مغیره از سرداران قریش بود و به خاطر جایگاه و نفوذش به وحید ملقّب بود ، به قدری در میان قریش مورد احترام بود که روز وفاتش را روزی تاریخی برای قریش اعلام کردند ، در هنگام تجدید بنای کعبه به قریش گفت : در بنای کعبه فقط از اموال حلال و پاکتان استفاده کنید و هرگز از اموالی که غصب کرده اید یا در نتیجه قطع رحم و شکستن عهد و پیمان به دست آورده اید یا از داد وستد ربا و ظلم و ستم به شما رسیده است ، استفاده نکنید .

کودکی وی : اسباب رفاه و آسایش برای خالد مهیا بود ولی از آنجایی که صفات مردانگی ، غیرت و سخت کوشی در فطرت ایشان نهفته بود به خوش گذرانی و عیاشی عادت نکرد و همیشه به صحرا و بیابان می رفت تا جسمش نیرومند و بازوهایش قوی شود ، ایشان به اسب سواری علاقۀ فراوانی داشت و این کار را بر دیگر چیزها ترجیح می داد تا جایی که پدرش می گفت : هذا الغلام لا یرید ان ینزل من فوق صهوة الفرس این بچه نمی خواهد از پشت اسب پیاده شود .

دوران جاهلیت وی : مدتی نگذشت که ایشان به جایگاه نظامی ویژه ای در قبیله اش دست یافت و به نمایندگی از قومش مسئولیّت تهیه تجهیزات جنگی و فرماندهی سواره نظام را بر عهده گرفت ، خالد بعد از وفات پدر ، راه مخالفت و جنگ با مسلمانان را ادامه داد ، ولید بو ولید برادر وی که در جنگ بدر اسیر و با پرداخت فدیه آزاد شده بود ، پس از آزادی ، اسلام آورد و به این ترتیب اسلام در خانواده ولید بن مغیره نوذ کرد ، نام خالد به عنوان یکی از فرماندهان سپاه مشرکین قریش در جنگ احد بر سر زبانها افتاد او در این جنگ فرمانده میمنه ( واحد دست راست لشکر ) و در رأس اسب سواران بود ، ایشان در این نبرد نقش مهمی بازی کرد و سرنوشت جنگی را که به نفع مسلمین بود را تغییر داد ، در صلح حدیبیه نیز خالد برای حمله به پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و اصحابش کمین کرد و خواست به آنان حمله کند اما نا کام ماند و همین جا بود که اولین جرقۀ ایمان در دل خالد رضی الله عنه شکل گرفت .

اسلام آوردن حضرت خالد رضی الله عنه : بعد از صلح حدیبیه در ماه صفر سال هشتم هجری ، شش ماه قبل از فتح مکه ، خالد به آغوش اسلام در آمد ، ابن سعد داستان اسلام آوردنش را از زبان خودش در طبقات چنین آورده است : زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم به طرف حدیبیه روانه شد من در رأس گروهی از سوارکاران قریش به آن طرف حرکت کردم در منطقه عسفان با پیامبر و اصحابش مواجه شدم و راه را بر آنان بستم و آنان را زیر نظر گرفتم آن حضرت صلی الله علیه وسلم رو به روی ما ایستاد و همراه اصحابش به نماز مشغول شد ، خواستم به آنان حمله کنم اما نتوانستم تصمیم قطعی بگیرم ، در همین اثناء پیامبر صلی الله علیه وسلم از تصمیمی که در سر داشتم مطلع شد و نمازش را به صورت نماز خوف به جای آورد ، من از این اقدام بسیار شگفت زده شدم و در دلم تکانی ایجاد شد ، با خود گفتم که این مرد دست نیافتنی است و از غیب محافظت می شود ، دومین عاملی که تمایل قلبی خالد رضی الله عنه را به ایمان بیشتر کرد ، نامه ای بود که برادرش ولید بن ولید به او نوشت ، خالد می گوید : پس از صلح حدیبیه وقتی پیامبر برای ادای عمرة القضا وارد مکه شد من از مکه بیرون رفتم برادرم ولید که در این سفرپیامبر صلی الله علیه وسلم را همراهی می کرد بعد از جستجو وقتی مرا نیافت نامه ای به این شرح برایم نوشت :

بسم الله الرحمن الرحیم : اما بعد من بسیار در شگفتم که هنوز نظرت نسبت به اسلام تغییر نکرده است پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم درباره تو از من پرسید و گفت خالد کجااست ؟ گفتم خداوند او را خواهد آورد ، گفت : ما مثل خالد یجهل الاسلام فردی مانند خالد نباید از اسلام نا آگاه باشد ، اگر او تلاش و دلاوریهایش را در راه مبارزه با دشمنان اسلام صرف می کرد برایش بهتر بود و ما اورا بر دیگران ترجیح و مقدم می داشتیم پس ای برادر موقعیت های مناسبی را که تاکنون از دست داده ای ، دریاب و گذشته را جبران کن خالد می گوید : در همین ایام خواب دیدم که در سرزمین تنگ وبی حاصلی قرار دارم سپس از آنجا بیرون رفتم و به سرزمینی سرسبز و وسیع داخل شدم با خود اندیشیدم که این خوابی صادق است ، بالاخره یک شب من و عثمان بن طلحه از مکه خارج شدیم و در راه با عمرو بن عاص رو به رو شدیم که او پرسید به کجا می روید ؟ اورا از اراده مان خبر کردیم که او گفت من نیز مسافر مدینه به خاطر زیارت رسول الله صلی الله علیه وسلم هستم ، سه نفری به سوی مدینه حرکت کردیم وقتی پیامبر از این امر باخبر شد به یارانش گفت : قریش جگر گوشه هایش را به شما تقدیم کرده است ، خالد می گوید : برادرم ولید به استقبالمان آمده وگفت : بشتابید که پیامبر از ورود شما مطلع شده و خیلی خوشحال است و اکنون منتظر شما است ، وقتی پیامبر صلی الله علیه وسلم ما را از دور دیدند لبخند زدند و همچنان لبخند بر لبان مبارک جاری بود که ما به محضرش شرف یاب شدیم گفتم : یا نبی الله السلام علیکم پیامبر صلی الله علیه وسلم با چهره ای بشاش جواب سلام مرا داد ، شهادتین را بر زبان آورده و اسلامم را اظهار کردم ، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند : الحمد لله الذی هداک سپاس خدایی را که هدایتت کرد و بعد گفت من با عقل و درایتی که در تو سراغ داشتم امیدوار بودم که روزی این توفیق بزرگ به تو خواهد رسید .

خالد رضی الله عنه در حیات طیبه آن حضرت صلی الله علیه وسلم گوش به فرمان آن حضرت صلی الله علیه وسلم بود و جنگهای مختلفی من جمله موته ، فتح مکه ، حنین و....... شرکت کرد و در تمام آنها پیروز میدان بود و آن حضرت صلی الله علیه وسلم نیز برای او دعای خیر می کرد و بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم خالد با خلیفه ی اول آن حضرت صلی الله علیه وسلم برای سرکوبی مرتدان اقدام نمود ، خال از اولین لبیک گویان ندای خلیفه ی رسول الله واز اولین فرماندهان جنگ علیه مرتدین بود وپس از آن در جنگ یمامه شرکت نموده و مسیلمه ی کذاب را به درک واصل کرد و در جنگهایی که برای فتح عراق صورت گرفت نیز شرکت کرد که از آن جمله نبرد ذات السلاسل ، مذار ، دلجه ، ألیس ، دومة الجندل ، عین التمر ، امیغیشا و...... را می توان نام برد .

خالد در آخرین روزهای زندگی : حضرت خالد رضی الله عنه چند سال آخر عمرش را در شهر حمص ( سوریه فعلی ) گذراند و پس از 13 سال خدمت صادقانه به اسلام و مسلمین رخت سفر به سوی دیار باقی بست در آخرین لحظات زندگی اش در بستر بیماری این کلمات را بر زبان آوردند : در بیش از صد میدان به کارزار پرداختم ، هیچ جایی از بدنم سالم نمانده است ، یاضربه ی شمشیر خورده یا نیزه و تیر ، اما اینک در کمال نا باوری همچون اشتران در بستر بیماری می میرم ، بزدلان خوشحال نباشند مرگ را در کمینگاههایش خیلی جستجو کردم اما در بستر به سراغم آمد از تمام چیزهای روی زمین بعد از لا اله الا الله آن شب سرد و بارانی ای را دوست تر دارم که پای در رکاب همراه با مهاجرین منتظر یورش سحرگاهی به سپاه کفار بودم پس در راه جهاد استوار و ثابت قدم باشید خالد با این کلمات ایمان افروز در سال 21 هجری این جهان فانی را بدرود گفت انا لله وانا الیه راجعون و از کالاهای این آشفته بازار فقط یک سلاح ، یک اسب و یک غلام از خود به جای گذاشت و وصیت کرد آنها را نیز در راه جهاد صرف کنند ، پیکر این رادمرد شجاع و سپه سالار بی باک اسلام و شمشیر بی نیام خدا در همان شهر حمص به خاک سپرده شد رضی الله عنه وارضاه

منابع و ماخذ : طبقات ابن سعد ، الکامل فی التاریخ ، اسدالغابه ، البدایه والنهایه

تهیه وتنظیم : محمد امین شهیکی



پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:عقیده , قرطاس, :: 11:20 ::  نويسنده : گلستانی       

فاعوذ بالله من الشیطان الرجیم   بسم الله الرحمن الرحیم محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فی وجوههم من اثرالسجود ذلک مثلهم فی التوراة ومثلهم فی الانجیل کزرع اخرج شطأه فازره فا ستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفاروعد الله الذین امنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و اجرا عظیما فتح آیه 29

از آنجایی که ایمان واعتقاد بر عدالت اصحاب و یاران آن حضرت صلی الله علیه و سلم جزو اعتقادات دینی و مذهبی اهل سنت است و از طرفی نیاز شدید و مبرم دانش آموزان و دانش پژوهان به پاسخ برخی از شبهات مطرح شده پیرامون اصحاب و یاران گرامی آن حضرت صلی الله علیه وسلم و از سوی دیگر در خواست برخی از اندیشمندان و طلاب گرامی و گرانقدر مرا بر آن واداشت تا رساله ای هر چند کوتاه ومختصر پیرامون برخی از شبهات مطرح شده و شرح وتو ضیح برخی از روایات و احادیث مطرح شده در کتابهای اهل سنت به رشته تحریر در آورم تا توانسته باشم به سهم خود هر چند کوچک و ناچیز از یاران عزیز و با وفای آن حضرت صلی الله علیه وسلم دفاع نموده و اسباب رضایت و خشنودی او تعالی را کسب نمایم به امید آن روز که توانسته باشم آن چیزی را که رضایت حق سبحانه وتعالی را بدست می آورد را در این رساله درج و همه خوانندگان گرامی و گرانقدر را به مطلوب و مقصود شان برسانم و ما ذلک علی الله بعزیزلازم به ذکر است که کلیه آن مطالب در رساله های کوتاه ومختصر به شکل جداگانه نوشته شده که هریک به طور جداگانه به حول وقوه الهی چاپ خواهد شد ولی عمده آن مطالب به طور کلی عبارتند از :

1 – تحلیلی پیرامون حدیث قرطاس

2 – فضایل وبرکات صحابه

3 – نقل و نقد وبررسی احادیث متعه و ازدواج موقت

4 – شرح و تفسیر حدیث منزلت

5 – شرح و تفسیر احادیث فدک

6 – مشاجرات صحابه وتشریح جنگ جمل و صفین

7 – تاریخ و صحابه

8 – حدیث افک و بیان مقام ومنزلت امهات المؤمنین رضی الله عنهن

9 – حضرت فاطمه رضی الله عنها  و داستان شهادت وی

10 – حضرت مهدی و روایات موجوده در فضایل و شأن والای ایشان

11 – کربلا و شهدای کربلا

حدیث قرطاس

حدیث قرطاس یکی از احادیث جنجالی و اختلافی بین اهل سنت و تشیع است که از آن عده کثیری برداشتهای مختلفی نموده و بوسیله آن عقاید صحیح ودرست اهل سنت را زیر سؤال برده اند که ابتداءً به معنای لغوی قرطاس و سپس به نقل این روایت از کتابهای اهل سنت  و در پایان به ذکر و پاسخ شبهات و مطاعن موجوده پیرامون آن حدیث می پردازیم برای روشن شدن مطلب ابتدا به ذکر کتابی که توسط احمد گلستانی چاپ شده است می پردازیم وبه طور کامل آن را دراین وبلاگ درج خواهیم :

فهرست مطالب

تحقیقی پیرامون حدیث قرطاس 3

معنی لغوی و اصطلاحی قرطاس 3

مجموعه اعتراضات وارده بر حدیث قرطاس 4

تحقیق حدیث قرطاس به اعتبار سند 6

آیا نسبت هذیان به پیامبر از طرف حضرت عمر صحیح است؟! 8

حضرت عمرt و مخالفت با دستور آنحضرتص  10

آیا اعمال حضرت عمرt حبط و برباد شده‌اند؟! 22

آیا نسبت تضییع حق مسلمین به حضرت عمرt درست است؟! 24

آیا حضرت عمر به حجیت حدیث معتقد بودند یا خیر؟! 25

تحقیقی پیرامون حدیث قرطاس

معنی لغوی و اصطلاحی قرطاس

قرطاس مفرد قراطیس و به معنای کاغذ است. هر دو لفظ (قرطاس و قراطیس) در قرآن مجید بکار رفته‌اند ﴿لَوۡ نَزَّلۡنَا عَلَيۡكَ كِتَٰبٗا فِي قِرۡطَاسٖ فَلَمَسُوهُ بِأَيۡدِيهِمۡ لَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِينٞ ٧﴾ [الأنعام: 7]. «اگر ما کتابی بفرستیم در کاغذیکه آن را بدست خود لمس کنند باز کافران گویند این نیست مگر سحری آشکار».

﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓ إِذۡ قَالُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٖ مِّن شَيۡءٖۗ قُلۡ مَنۡ أَنزَلَ ٱلۡكِتَٰبَ ٱلَّذِي جَآءَ بِهِۦ مُوسَىٰ نُورٗا وَهُدٗى لِّلنَّاسِۖ تَجۡعَلُونَهُۥ قَرَاطِيسَ تُبۡدُونَهَا وَتُخۡفُونَ كَثِيرٗا﴾ [الأنعام: 92].

«و آن کسانی که گفتند خدا بر هیچ از بشر کتابی نفرستاده، خدا را نشناختند. ای پیامبر بگو به آنها کتابی را که موسی آورد و در آن نور هدایت برای مردم بود آنرا چه کسی فرستاد؟ که شما آیاتش را در اوراق نگاشتید بعضی را آشکار نمودید و بسیاری را پنهان نمودید».

حدیث قرطاس به حدیثی گفته می‌شود که آنحضرتص در مرض وفاتش هنگامی که اصحاب کرام گرداگرد او جمع شده بودند، به آنها فرمود: قلم و دوات بیاورید تا برای شما چیزی بنویسیم، که بعد از من گمراه نشوید. لهذا این حدیث به حدیث قرطاس مشهور گردید. حدیث قرطاس با الفاظ ذیل روایت شده است.

«حَدَّثَنَا عَلِىُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ عَنِ الزُّهْرِىِّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍب قَالَ لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ وَفِى الْبَيْتِ رِجَالٌ، فَقَالَ النَّبِىُّ: هَلُمُّوا أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ. فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ، حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ»[1].

حدیث قرطاس یکی از احادیث اختلافی است که بسیاری از فرصت طلبان بوسیله‌ی آن بر حضرت عمر انتقاد کرده و ایشان را مورد حمله و هدف اعتراضات خود قرار داده‌اند. و از آن استنباطاتی مطابق با فکر و اندیشه خود که در بعضی موارد برداشت‌های سطحی و ظاهری از این حدیث، سبب نگرش بد نسبت به این بزرگوار (حضرت عمرس شده است) حتی که بعضی‌ها همچون تیجانی این شخصیت را آماج اعتراضات شدید خودقرار داده‌اند و عقیده صیح اهل سنت را خدشه دار نموده‌اند و از این رو تصمیم بر آن شد تا مجموعه برداشتهای مختلف علما را در قالب اعتراضات بیان داشته و عقیده راسخ اهلسنت را نسبت به این نوع اتهامات روشن نموده وبه پاسخ و برداشت درست حدیث پرداخته شود.



[1]- صحیح بخاری 2/638.         به ادامه مطلب مراجعه شود



ادامه مطلب ...